آنیساآنیسا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره
عروسی مامان وباباعروسی مامان وبابا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

آنیسا ثمره عشق ابدی ما

روزنه ای به دنیای 2 سال و 5 ماهگی ات...

روزها ی با تو بودن خوب است.....خوب به قول بابا جانتان هر لحظه در کنار تو بودن را فقط کیف میکنم ....لذت میبرم.... با تو حالمان خوب است.... با تو دنیا به کام است... با تو شادیم.... با تو یکبار دیگر بچگی مان را مرور میکنیم.... با تو لذت میبرم از تماشای یک مورچه...یک مگس ....حتی یک سوسک مرده..... با تو ساعت ها به یک مگس مرده خیره میشویم و هی دلمان برایش میسوزد که آخی ....عزیزم ....چگد کوچولوا با تو روزها تکراری نیست.... با تو خوش میگذرد خوووووووش     بازهم ترس از دست دادن این روزهای شیرینت باعث شد بیایم و بنویسم...هرچند بسیار مشغله دارم..... جان مادر برایم بسیار دعا کن امشب اخرین شب ماه رمضا...
26 تير 1394

ماه خوب خدا....

گرم ترین فصل عسلویه... (تیرماه).ورمضان.... برایمان بسیار سخت است....هرچند مادر خانه ایم به قول مادر عزیزتر ازجانمان زیر کولر لم داده ایم ونه کاری ونه باری....ولی سر و کله زدن با یک گودزیلای 2سال و 5ماهه دستکم از کار بیرون ندارد .....آنهم در این غربت و دست تنها.... بعضی روزها جان مادر واقعا کلافه میشوم و وقتی باباجانتان به خانه می اید تورا میگذارم ور دلش وبه اتاق عشقولانه خودمان میروم و دمای کولر را به 26 میرسانم و پتو را روی سرم کشیده و فارغ از غم اولاد و شوهر خسته تازه از راه رسیذه ...فقط.... میخابم..... باباجانتان هم که حال روزه داری مرا کاملا درک میکند چیزی نگفته و با شما صدها بار دور خانه بدووو بدوووو میکند...   ...
19 تير 1394

شیرین زبانی های انگلیسی عروسک 2سال و 4ماهه ام

در طول روز مشغول خوندن شعرهای انگلیسی ات هستی مثلا: الفبای انگلیسی "ای بی سی دی ای اف جی اچ ای ج المنوپی کیو اس وای اند زی" من کشته اون المنوپی شماهستم چان مادر که اینقدر سریع میگی و میری....   اعداد انگلیسی از ا تا 10 رو کاملا درست میشماری ولی از ایلون تا تونی قاطی پاتی میگی   شعرهای thre was farmer hade dage bingo was is namo..... عاشق این شعری  و روزی ده بار میخونی و به منم اشاره میکنی که "مامانی توهم بخون" twnga twnga ladastar have one a.... اینم خودت تا اخرشو میخونی اعضای بدنتو کاملا به انگلیسی میشناسی و اکث اوقات مثلا بهم میگی" مامان head ام دودو شد" &...
1 تير 1394

از شیر گرفتن...ازپوشک گرفتن....جداکردن اتاق خواب...

تو زودتر از انچه من بفهمم در حال بزرگ شدن و قد کشیدنی آهسته تر جان مادر اینهمه شتاب برای چیست؟ بگذار بهتر ببینمت....بگذار بهتر نفس بکشم تورا....بگذار همچنان همبازی خاله بازی هایت باشم..... مثل خودم عجولی ....ولی کاش در این مورد نبودی عزیزم دنیا انقدر ها هم که من وباباجانت برایت زیبا ساختیم .. دیدنی نیست، دنیا جای قشنگی نیست.... نازنین دخترم دنیا زیبایی افکار تورا نمیخاهد.....دنیا پاکی چشمانت را نمیخاهد.....دنیا دستان معصومت را نمیتواند ببیند.... اخ که چقدر دنیایت  تماشایی ست.... انقدر پاکی ...انقدر معصوم که دلم میخواهد همینطور دست نخورده بمانی....ولی باباجانتان دلش نمیخاهد اینگونه باشی ... هر چند میدا...
1 تير 1394
1